اشک در چشمان آسمان ، حلقه زده است. سالهاست زمین بغض خود را فرو مي خورد و درونش پر از آتش است. فقط تلنگرى دیگر باعث فوران این بغض فرو خورده خواهد شد. فراتش از شرم به سرعت میدود تا نگاهش به نگاه علقمه گره نخورد و هر آنچه در ساحل دیده فراموش کند. هنوز بوى دود از خاطره بیابان به مشام میرسد. دل به استقبال محرم می آید!
ظهرها خورشید از بهت، خیره خیره به زمین مینگرد. انگار بعد از این سالها هنوز روز واقعه را باور نکرده است. عصر که می شود آنقدر تلخ نگاهش را از روى زمین بر می دارد که اندوهش در هواى غروب منتشر میشود. اینجا هر روزش روز واقعه است. اینجا هنوز گوش بیابان از نداى «هل من ناصر ینصرونى» زنگ میزند و پشت زمین تیر میکشد. در شیار ذهن هر نخل بر ساحل علقمه صداى فریاد «یا اخا ادرک اخا» حک شده است. این خاک هنوز بوى یاس میدهد. گوش هنوز در حسرت شنیدن آخرین «لاحول ولا قوة الا بالله» وامانده است. به هرکجا بنگرى تکثیر «هیهات من الذله» را در ذرات وجود حس خواهى کرد.
صداى زنگ کاروان آفتاب به گوش میرسد. هر سال خاطره یک کاروان، به این صحرا قدم میگذارد.
محرم که میشود کاروان غم به دل اهل زمین و آسمان کوچ میکند
آی بچه ها : محرم رسید.....
کاروان کربلایی ها داره میرسه…
بیرق های عشق رو میبینی...
روز عاشورا دیگه این بیرق ها اینجوری نیست...
بوی محرم حسین(ع) به مشام ميرسه...
نمی دونم چرا هر موقع تقویم رو نگاه میکنم دنبال اینم تا بدونم محرمش کِـی می رسه...
وقتی محرم نزدیک میشه توی دلم دعا میکنم که...
خدایا میشه : اين بار، صدای مسلم(ع) به ارباب برسه و ديگه کاروان به کربلا نياد !!!
خدایا میشه : اين بار راه کاروانیان عوض بشه و اصلا کسی ندونه راه کاروان کجاست!!!
خدایا میشه : آفتاب صبح دهم محرم طلوع نکنه !!!
خدایا میشه : اين بار علی اکبر(ع) ديگه تشنه نباشه و بابا شرمنده کام عطشان پسر نشه!!!
خدایا میشه : اين بار که پدر، پسر رو به روی دست ميگيره تيری به گلوی شير خوار نخوره!!!
خدایا میشه: اين بار زنان اهل بیت رسول الله(ص) با کاروان نيومده باشند کربلا !!!
خدایا میشه: ديگه عباس(ع) شرمنده اهل خيام نشه و آب به خيمه ها برسه !!!
خدایا میشه......؟ ؟ ؟
امٌا چه میشود کرد دست تقدیر کاروان را به کربلا میرساند و همه چيز تکرار ميشود ...
و عاشورا…
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
با تشکر از رضا صادق